انگارقبلازآمدَنت تورادوستداشتَم انگارتورادرجاییودَرجهانیٖدیگردیدهبودَم انگارهمهِیآنچیزهاٰییرا کهدوستداشتمرامیدانستے وهمهیآنهارادرتومیدیدم انگارتمامرویاهایم تکهِتکهِبهمچسبیدهبود وآرزوییراکهدردلمداشتم باخیال توبرآوردهشد همهچیزقبلازدیدنت شروعشدهبود دوستداشتنتبهانهبود منازقبل؏ـاشقتبودم اگه بخوام از حس داشتنت توزندگیم بگم باید بگم تو مثل گوش دادن موزیک مورد علاقت با هنذفری و غرق شدن تو رویای خودم مثل بو کردن عطر گل مثل رفتن به طبیعت مثل دیدن طلوع و غروب آفتاب مثل بوی غذای مورد علاقم درست وسط یه روز تعطیل مثل لذت خوردن بستنی مثل شب گردی ها با ماشین توخیابون با موزیک مود حس بودنت و عاشق بودنم درست شبیه چیزاییه که هیچوقت نمیتونم بخرمشون برای خیال داشتنت فقط باید هر لحظه خدارو شکر کرد
????من را نگاه كن كه دلم شعلهور شود بگذار در من این هیجان بیشتر شود قلبم هنوز زیر غزل لرزههای توست بگذار تا بلرزد و زیر و زبر شود من سعدیام اگر تو گلستان من شوی من مولوی سماع تو برپا اگر شود من حافظم اگر تو نگاهم كنی، اگر شیراز چشمهای تو پرشوروشر شود ترسم كه اشک در غم ما پردهدر شود وین راز سر به مهر به عالم سمر شود آنقدر واضح است غم بیتو بودنم اصلا بعید نیست كه دنیا خبر شود دیگر سپردهام به تو خود را كه زندگی هرگونه كه تو خواستی آنگونه سرشود????
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق ,
|